آیه 83 سوره هود
<<82 | آیه 83 سوره هود | 84>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
که آن سنگها از امر خدا نشاندار و معین بود و البته چنین هلاکتی از ظالمان عالم دور نخواهد بود.
[سنگ هایی] که نزد پروردگارت نشانه دار بود و آن سنگ ها از ستمکاران دور نیست.
[سنگهايى] كه نزد پروردگارت نشانزده بود. و [خرابههاى] آن از ستمگران چندان دور نيست.
كه بر آنها نشان پروردگارت بود و چنين عذابى از ستمكاران دور نيست.
(سنگهایی که) نزد پروردگارت نشاندار بود؛ و آن، (از سایر) ستمگران دور نیست!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
مسومة: سيماء: علامت و هيئت .«مسومة»: علامتدار..
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ «82»
پس هنگامى كه فرمان (قهر) ما آمد، آن سرزمين را زير و رو كرديم و بارانى از سنگهايى از گِلهاى لايه لايه بر آنها فرو ريختيم،
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ «83»
(سنگهايى كه) نزد پروردگارت نشاندار بودند، و اين (كيفر سنگباران) از (ساير) ستمگران (و فاسدانى كه در خط قوم لوط باشند،) دور نيست.
نکته ها
«سِجِّيلٍ» به معناى كلوخ است، چيزى نه مثل گِل، نرم و نه مثل سنگ، سفت، و «مَنْضُودٍ» يعنى رويهم و پى در پى. منظور از سنگ نشاندار، يا اين است كه هر سنگ براى شخص خاصّى در نظر گرفته شده بود و يا اينكه آن سنگها با سنگهاى زمينى فرق داشته است.
اين آيه، پايان كار قوم لوط را بيان مىفرمايد. در يك جمعبندى بايد گفت كه حضرت لوط عليه السلام پيامبر قوم لوط بود و در زمان حضرت ابراهيم عليه السلام مىزيست و دين او را تبليغ مىكرد. به همراه حضرت ابراهيم عليه السلام عازم فلسطين شد و سپس به طرف سرزمينى به نام مؤتفكات رفت كه مردم آن منطقه، بتپرست بودند و علنى لواط مىكردند. حضرت لوط عليه السلام به مبارزه با اين فساد و آفت بزرگ پرداخت، امّا هر چه تلاش نمود، تأثيرى نبخشيد، تا جايى كه او را تهديد به اخراج كردند. آنها مىگفتند: «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ» «1» اى لوط! اگر موعظه را قطع نكنى، تو را تبعيد مىكنيم. سرانجام فرشتگان مأمور عذاب نازل شدند و پس از در جريان قرار دادن حضرت ابراهيم و سپس حضرت لوط عليهما السلام، مأموريّتشان را انجام داده و منطقهى اين قوم فاسد را زير و رو كردند.
در آيهى 73 سورهى حجر آمده است كه قوم لوط را صيحه فرا گرفت. شايد به واسطهى
«1». شعرا، 167.
جلد 4 - صفحه 104
همين صداى مهيب كه منطقه را زير و رو كرده، سنگهايى از درون زمين به طرف آسمان پرتاب شده و سپس بر سر آنها فرود آمده است، نظير آتشفشان و انفجارهايى كه به دنبال آن واقع مىشود. «1» و شايد هم در حين باريدن سنگ، صيحهى آسمانى نيز منطقه را فرا گرفته باشد.
پیام ها
1- كيفر كسانى كه فطرت انسانى را واژگون مىكنند آن است كه شهر بر سرشان واژگون شود. «جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها»
2- قدرت الهى مىتواند به جاى باران، سنگباران كند. «أَمْطَرْنا ... حِجارَةً»
3- انحرافات اخلاقى و جنسى، ظلم است. «مِنَ الظَّالِمِينَ»
4- هر كس همچون دنياى غرب، همجنسبازى را جايز و آزاد بداند، بايد منتظر قهر خدا و زير ورو شدن منطقهى فساد باشد. «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ»
«1». تفسير الميزان.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (83)
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ: در حالتى كه نشان شده بود به خطوط سياه و سفيد، يا سياه و سرخ براى عذاب از نزد پروردگار تو، يعنى در علم يا خزينه سبحانى محفوظ بود، يا نام هر كس كه بر او مىخورد نوشته بود بر آن. در زاد المسير نقل شده كه بعضى از سنگها سياه و بر آن نقطههاى سفيد، و برخى سفيد و بر آن نقطههاى سياه. «2»
«1» مجمع البيان ج 3 ص 185، و انوار التنزيل ج 1 ص 223.
«2» در تفسير منهج الصادقين ج 4 ص 444 طبع علميه اسلاميه.
جلد 6 - صفحه 116
نزول عذاب: حضرت لوط عليه السّلام هر چه قوم را نصيحت فرمود نپذيرفتند، پس در را شكستند و داخل خانه شدند. جبرئيل بال خود را بر چشم ايشان زد كور گرديدند. چون اين حال را مشاهده كردند، دانستند عذاب بر آنها نازل شود.
جبرئيل به لوط گفت: چون قسمتى از شب گذشت، اهل خود را بردار، بيرون رو از ميان آنها، و هيچكس عقب سر را نگاه نكند مگر زن تو كه او هم معذب شود. و در ميان آنها عالمى بود، گفت: اى قوم، آمد به سوى شما عذابى كه وعده مىداد، پس او را حراست كنيد و مگذاريد از ميان شما بيرون رود، زيرا تا او ميان شما هست عذاب نازل نشود. پس جمع شدند اطراف خانه لوط. جبرئيل به لوط گفت: بيرون رو. گفت: چگونه بيرون روم، اطراف خانه همه جمع مىباشند. پس عمودى از نور در پيش روى او گذاشت، گفت: از پى اين عمود برويد و هيچكس نگاه به پس نكند. زنش نگاه به عقب كرد، حق تعالى سنگى نازل، او را كشت. چون صبح طالع شد، هر يك از آن چهار ملك طرفى از شهر را از طبقه هفتم زمين كندند و به هوا بالا بردند به حدى كه اهل آسمان صداى سگها و خروسهاى آنها را شنيدند، پس برگردانيدند شهر را بر آنها و خدا باريد بر ايشان سنگهاى از سجيل كه همه صاحب علامت بود. «1» و به روايتى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از جبرئيل سؤال نمايد هلاك قوم لوط را، پس از شرح آن در آخرش گويد: و اين عذاب از ستمكاران امت تو اى محمد صلّى اللّه عليه و آله بعيد نيست. «2» از حضرت صادق عليه السّلام قال: ما من عبد يخرج من الدّنيا يستحلّ عمل قوم لوط الّا رماه اللّه بحجر من تلك الحجارة منيّته فيها و لكنّ الخلق لا يرونه. «3» فرمود: نيست بندهاى كه بيرون رود از دنيا و حلال داند عمل قوم لوط را، مگر آنكه رمى فرمايد خدا او را به سنگى از آن سنگهاى سجيل كه هلاك او در
«1» تفسير قمى ج 1 ص 336، و بحار الانوار ج 12 ص 158.
«2» علل الشرايع ج 2 ص 550، و تفسير عياشى ج 2 ص 157.
«3» تفسير قمى ج 1 ص 336، و مانند آن در تفسير عياشى ج 2 ص 158.
جلد 6 - صفحه 117
آنست، و لكن مردم آنرا نمىبينند.
مقاتل بن سليمان گويد: مجاهد را پرسيدم در وقت نزول عذاب بر قوم لوط كسى باقى ماند؟ گفت: نه، يكى به حرم درآمد، تا چهل روز سنگى كه به نام او بود در هوا معلق بايستاد، همينكه از حرم خارج شد، فورا به سرش آمده هلاك شد. «1» وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ: و نيست آن سنگ عذاب از ستمكاران دور از استحقاق، بلكه مستوجب آن بودند به سبب تمادى در كفر و عصيان و انهماك در مخالفت و طغيان. معنى دوم آنكه: و نيست شهرهاى معذبه قوم لوط از ستمكاران مكه دور، چه در اثناى سفرها بدان مىگذرند. پس اولى آنكه به نظر عبرت نگرند و از عذاب و عقوبت ترسان شده ايمان آرند و به اصلاح آيند.
ابو سعيد خدرى نقل نموده: «2» آنانكه عمل قبيح لواط را در قوم لوط بجا مىآوردند، از سى كمتر و از چهل بيشتر نبودهاند خداى تعالى چهل هزار مرد را هلاك نمود به جهت آنكه ترك امر به معروف و نهى از منكر نمودند. ابو بكر عيّاش گويد: «3» از حضرت باقر عليه السّلام پرسيدم كه زنانشان به گناه مردان مؤاخذه شدند؟ فرمود: نه، چنانچه مردان به مردان مشغول شدند، زنان نيز به زنان مشغول شدند. نعوذ باللّه من الشيطان.
تحقيق رشيق: وجه مكررات قصص قرآنيه وجوهى ذكر نموده:
اولا- عوض شدن مخاطب در هر عصرى و تغيير نفوس در عهدى مجوز تكرار لفظى و معنوى است.
ثانيا- يك حكايت يا يك قاعده اساسى مىشود شاهد باشد براى چند مطلب مختلف متباعد الزمان، پس متكلم همان حكايت را بىتفاوت لفظ و معنى يا به اندك تفاوتى چند بار بقدر احتياج تكرار نمايد كه تعدد اغراض و
«1» تفسير منهج الصادقين ج 4 ص 444.
«2» همان مدرك.
«3» مصدر اخير.
جلد 6 - صفحه 118
موارد عذرخواه آن تكرار خواهد شد.
ثالثا- يك عملى يا يك شخصى يا يك قومى ممكن است از چند جهت قابل تحسين يا تقبيح باشند، پس متكلم تكرار كند تحسين يا تقبيح آنها را و در هر مرتبه به يكى از اسباب حسن و قبح نظرش باشد، خواه تكرارها نزديك بهم يا دور از هم باشد، به يك لفظ باشد يا به تغيير الفاظ، در هر حال قرينه حال و مقام براى اشاره به جهت حسن و قبح باشد يا نه. حاصل آنكه بواسطه تعدد اسباب، تكرار، مضرّ نيست.
رابعا- مىشود يك حكايتى چند جزء داشته باشد و در هر تكرارش يك جزء علاوه بر سابق گفته شود كه اساس آن حكايت گرچه تكرار شده اما اجزاء مكرر نيست مانند احوال نوح و قومش و قوم عاد و ثمود و لوط، گرچه مكرر باشد اما در هر بار چيزى زائد شده كه مرتبه ديگر آن چيز نبوده و البته محتاج به مقدمات، پس آن تكرار شده و قسمت زائده مجوز خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ (77) وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ (78) قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ (79) قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ (80) قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (81)
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ (82) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (83)
ترجمه
و چون آمدند فرستادگان ما لوط را بدش آمد از آمدن آنها و تنك شد بورودشان دلش و گفت اين روزى است سخت
و آمدند او را قومش با آنكه بشتاب سوق داده ميشدند بسوى او و از پيش بودند كه ميكردند كارهاى بد را گفت اى قوم من اينها دختران منند آنها پاكيزهترند براى شما پس بترسيد از خدا و خجل منمائيد مرا در نزد مهمانهايم آيا نيست از شما مردى هدايت يافته
گفتند بتحقيق دانستى كه نيست ما را در دختران تو هيچ حاجتى و همانا تو هر آينه ميدانى چيزيرا كه ميخواهيم
گفت كاش بودى مرا بشما توانائى يا پناه بردم بسوى پشتيبانى محكم
گفتند اى لوط همانا ما فرستادگان پروردگار توئيم هرگز نميرسند بسوى تو پس شبانه ببر خانواده خود را در تاريكى شب و نبايد كه تخلّف نمايد از شما يكنفر مگر زنت همانا وارد شونده است او را آنچه وارد شود بآنها همانا وعده گاه آنها صبح است آيا نيست صبح نزديك
پس چون آمد فرمان ما نموديم زير و زبر آن زمين را و بارانديم بر آن سنگهائى از گل سنگ شده مرتّب شده
كه نشان كرده شده بود نزد پروردگارت و نيست آن از ستمكاران دور.
تفسير
همان چهار ملك مقرّب كه خدمت حضرت ابراهيم رسيدند و عرضه داشتند ما مأمور نزول عذاب بر قوم لوطيم و شرح آن گذشت بر حسب وعده وارد بر حضرت لوط شدند بصورت جوانان معمّم زيبا و چون آنحضرت در ميان قومى زندگانى ميكرد كه مبتلا بعمل ناشايسته لواط شده بودند بطوريكه هر جوانيكه از آبادى آنها عبور مينمود او را ميگرفتند و اين عمل ناشايسته را با او انجام ميدادند ترسيد مبادا از ورود آنها مطّلع شوند و بخواهند اين عمل را در خانه او با مهمانها مرتكب شوند و از اين جهت بسيار ملول و غمناك شد بطوريكه عرصه بر او تنك گرديد و بىاختيار گفت اين روز سخت ناگوارى است كه براى ما پيش آمده و عمده جهت خوف و حزن آنحضرت اين بود كه زوجه او هم با قومش همدست
جلد 3 صفحه 99
بود و احتمال ميداد آنها را بر اين امر آگاه نمايد از قضا نظر او صائب بود و آنزن قوم را خبر نمود كه چهار جوان در نهايت حسن و جمال و خوبى و اعتدال بر لوط وارد شدهاند كه در عمرم مانند آنها نديدهام و قوم بعجله و شتاب بطوريكه بر يكديگر سبقت ميگرفتند و گويا بعضى از آنها بعض ديگر را سوق ميدادند روى بخانه لوط آوردند و اين براى آن بود كه آنها معتاد باين عمل قبيح و ساير معاصى شده بودند و قبح آن از نظرشان رفته بود و بهيچ وجه از منع لوط ممتنع نشدند و با كمال بىشرمى در خانه را شكسته وارد شدند در اين موقع حضرت لوط از فرط وحشت و از باب اضطرار بآنها گفت اى قوم من اين دختران من پاكيزهترند براى شما چون دو نفر از رؤساء آنها قبلا از دو دختر حضرت خواستگارى كرده بودند و او براى سوء اعمال آندو اجابت نفرموده بود خواست باين اظهار آن دو را اجابت فرمايد و سايرين را متوجّه بحال اضطرار خود نمايد شايد آندو رئيس ديگران را منصرف نمايند يا آنها خودشان بحضرت ترحّم كنند و متعرّض مهمانهاى او نشوند لذا تعقيب فرمود اين اظهار را بآنكه از خدا بترسيد و مرا مفتضح و رسوا از جهت مهمانهايم ننمائيد يا نزد آنها شرمنده نسازيد چون صيغه لا تخزون اگر مأخوذ از خزى باشد بمعنى فضاحت و رسوائى است و اگر مأخوذ از خزاية باشد بمعنى شرم و حيا است و پس از اين تمنّا باز از بيچارگى بخود آنها متوسل شد باين بيان كه آيا يكنفر مرد صالح با رشد و كفايت و قابليّتى در ميان شما نيست كه از حقّ من دفاع نمايد و آنها در جواب گفتند تو ميدانى ما بدختران تو كارى نداريم و مقصود ما پسر است و حضرت آرزو فرمود كه قوّهاى داشته باشد و از آنها دفاع نمايد شخصا يا پناه و ملجأ و ملاذى براى او باشد كه بآن وسيله ايمن از شرّ آنها شود در اين هنگام ملائكه عرضه داشتند ما رسولان پروردگار توايم و براى نزول عذاب بر اينها آمدهايم مطمئن باش هرگز اينها دست بر تو پيدا نمىكنند شبانه خانواده خود را در تاريكى از اين آبادى خارج نما و كسى از شما باقى نماند چون اين زمين بايد واژگون شود و اهلش فانى گردند يا كسى از شما پشت سر خود را نگاه نكند مبادا عذاب را مشاهده كند و بحال آنها رقت نمايد مگر زوجه تو كه چون از جنس آنها است بايد باقى بماند و با عذاب آنها شريك باشد و بنابر احتمال اوّل لا يلتفت بمعناى
جلد 3 صفحه 100
لا يتخلف است و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه نبايد كسى از شما متوجّه بحال آنها شود و ترحّم نمايد چون بعمل خودشان مستحقّ اين عقوبت شدهاند در اين موقع حضرت لوط از ملائكه سؤال نمود كه موعد هلاك آنها چه وقت است گفتند صبح حضرت فرمود خوب است زودتر باشد چون خيلى از عمليّات آنها متأثر شده بود گفتند آيا نيست صبح نزديك و چون موعد مقرّر رسيد جبرئيل بال خود را بزير آنزمين برد و بلند نمود بجانب آسمان و وارونه نمود و در اين حال باران سجيل هم باريدن گرفت كه كسانيكه در اطراف و جوانب آن اراضى بودند از آنها هم هلاك شدند و آنسنگ سجّيل از ستمكاران اين امّت عموما و اهل عمل لواط خصوصا دور نيست بلكه نزديك است چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه مراد ظالمين اين امّتند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد ستم كاران اين امّتند اگر اهل عمل قوم لوط باشند و در چند روايت از حضرت صادق عليه السّلام اين معنى تأكيد شده نسبت بكسانيكه اصرار باين عمل دارند كه بايد حتما معذّب باين عذاب شوند و كسى نه بيند آنانرا و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام بعد از نقل ورود آن چهار ملك بر حضرت ابراهيم عليه السّلام و شمّهاى از قضاياى مشروحه در آيات سابقه در ذيل آنقصه نقل نموده كه حضرت ابراهيم عليه السّلام از آنها سؤال نمود براى چه آمديد گفتند براى هلاك قوم لوط فرمود اگر در ميان آنها يكصد نفر مؤمن باشد آنها را هلاك ميكنيد جبرئيل عرض كرد خير فرمود اگر پنجاه نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر سى نفر باشند عرض كرد خير فرمود اگر بيست مؤمن باشد عرض كرد خير فرمود اگر ده نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر پنج نفر باشد عرض كرد خير فرمود اگر يكنفر باشد عرض كرد خير فرمود لوط در ميان آنها است جبرئيل عرض كرد ما ميدانيم چند نفر مؤمن در ميان آنها هستند لوط و خانواده او را نجات ميدهيم مگر زنش را كه بايد بماند و معذّب شود و اين مجادله حضرت ابراهيم با ملائكه بود كه در آن آيات اشاره شد و آنها نزد لوط آمدند در حاليكه او در كنار مزرعه خود كه نزديك شهر بود واقف بود سلام كردند و جواب شنيدند و حضرت از هيئت آنها خوشش آمد و تعارف بمنزل نمود ولى بعد از قبول آنها پشيمان شد و با خود گفت اگر قوم متعرّض ايشان شوند چه خواهم كرد لذا بآنها
جلد 3 صفحه 101
فرمود در ميان مردمان شرورى خواهيد آمد جبرئيل برفقاى خود گفت تعجيل در هلاكت قوم نكنيم تا لوط سه مرتبه شهادت ببدى آنها بدهد اين يكمرتبه قدرى كه راه رفتند لوط رو بآنها نمود و گفت شما نزد كسانيكه از اشرارند ميرويد جبرئيل گفت ايندو مرتبه باز رفتند تا بآبادى رسيدند و لوط همان مقاله را تكرار نمود و جبرئيل گفت اين سه مرتبه بعد داخل منزل شدند زن لوط جوانهاى خوش صورتى را ديد بالاى بام رفت و دست بر دست زد قوم نشنيدند لذا دود كرد و چون قوم دود را ديدند رو بخانه لوط آوردند و زن او آنها را استقبال نمود و قضاياى مشروحه در بيان اين آيات كه قبلا ذكر شد روى داد و آنها در اثر اشاره جبرئيل بانگشت كور شدند و لوط و اهلش جز زن نا اهلش شبانه از شهر بيرون رفتند و عذاب بكيفيّت مرقومه نازل گرديد و در چند روايت تصريح شده كه دعوت حضرت لوط آنها را بدخترهايش از راه حلال بود نه حرام و معلوم است كه آنهم از باب اضطرار و اسكات آنها بوده است چنانچه اشاره شد و شمّهاى از اين قصّه در سوره اعراف گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (83)
آن حجارهها علامت داشت نزد پروردگار تو و نيست اينکه بلا از ظالمين ببعيد مسوّمة نشان دار بود، بعضي گفتند اسم هر فردي روي هر يك آنها نوشته
جلد 11 - صفحه 102
شده بود لكن آن علامت چه بوده معلوم نيست فقط خداوند ميدانست لذا ميفرمايد عند ربّك و بالجمله هدف هر يك حجاره يك نفر معين بوده.
وَ ما هِيَ مِنَ الظّالِمِينَ بِبَعِيدٍ بعضي گفتند مراد از ظالمين كساني هستند که مرتكب عمل قوم لوط بودند و در خبر دارد که هر لاطي موقع مردنش يك حجاره بر فرقش زده ميشود و بعضي گفتند كساني هستند که ايمان نميآوردند و لكن جمع محلي بالف و لام براي عموم است شامل جميع ظالمين ميشود و اينکه موارد بيان مصداق است منافي با عموم نيست، و تعبير ببعيد اشاره باستحقاق است که هر ظالمي استحقاق اينکه گونه عذاب را دارد لكن ممكن است مورد عفو الهي و تفضل واقع شود و اينکه تحديد و انذار است براي كليه ظلمه که بترسند چنانچه آثارش بسا ظاهر شده مثل زلزله و وباء و طاعون و سيل و امراض مهلكه مثل سرطان و خناق و كوفت و امثال آنها و اعظم آنها سكته و فجأه که رواج دارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 83)- ولی این سنگها، سنگهای معمولی نبودند بلکه «سنگهایی بودند نشاندار، نزد پروردگار تو» (مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ).
اما تصور نکنید که این سنگها مخصوص قوم لوط بودند «آنها از هیچ قوم و جمعیت و گروه ستمکار و ظالمی دور نیستند» (وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ).
این قوم منحرف هم بر خویش ستم کردند و هم بر جامعهشان، هم سرنوشت ملتشان را به بازی گرفتند و هم ایمان و اخلاق انسانی را.
تحریم همجنس گرایی- همجنس گرایی چه در مردان باشد و چه در زنان در اسلام از گناهان بسیار بزرگ است و هر دو دارای حد شرعی است.
روایاتی که در مذمت همجنس گرایی از پیشوایان اسلام نقل شده آنقدر زیاد و تکان دهنده است که با مطالعه آن هر کس احساس میکند که زشتی این گناه به اندازهای است که کمتر گناهی در پایه آن قرار دارد.
از جمله در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند روز قیامت ناپاک وارد محشر میشود، آن چنان که تمام آبهای جهان او را پاک نخواهند کرد، و خداوند او را غضب میکند و از رحمت خویش دور میدارد و دوزخ را برای او آماده ساخته است و چه بد جایگاهی است» ... سپس فرمود: «هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند عرش خداوند به لرزه در میآید».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم